کد مطلب:2533
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:471
درس هفتم
نظریه رواقیان
همزمان با اپیكوریسم ، مكتبی دیگر تأسیس شد كه به نام مكتب رواقی
معروف است . مؤسس این مكتب مردی است به نام زنون . زنون رواقی غیر
زنون الیائی است . زنون الیائی در حدود دو قرن پیش از زنون رواقی
می زیسته است . رواقیان از آن جهت رواقی خوانده شدند كه زنون در یك
رواق می نشسته و تدریس می كرده است .
رواقیان ، كمتر یونانی هستند . رواقیان قدیم ، سوری و رواقیان متأخر
رومی بوده اند . خود زنون اهل قبرس است .
رواقیان در برخی نظریات خود تحت تأثیر نظریات كلبیان می باشند ، ولی
اساس نظریه شان در حكمت عملی ، مستقل است . سقراط بیش از هر شخصیت
دیگر مورد تقدیس رواقیان بوده است . راسل می گوید :
" رفتار سقراط هنگام محاكمه ، سرپیچی اش از فرار ، متانتش در برابر
مرگ ، و این دعویش كه ستمگر ، به خود بیش از ستمكش آسیب می رساند ،
همه با تعالیم رواقیان موافق بود . بی پروائیش از سرما و گرما ، سادگیش
در خوراك و پوشاك ، و وارستگی كاملش از همه اسباب راحت جسم نیز با
تعالیم رواقیان موافق بود " ( 1 ) .
گاهی اشتباه می شود و فلسفه رواقی همان فلسفه آكادمی افلاطونی پنداشته
می شود و گمان می رود و رواقیون همان اشراقیون و پیرو فلسفه افلاطونند ، و
البته باید از این اشتباه جلوگیری شود .
فلسفه رواقی ، برخلاف فلسفه های كلبی و اپیكوری تاریخ طولانی تری دارد .
می گویند " شروع فلسفه رواقی به منزله تحول و پیشرفت مذهب كلبی بود ، و
پایان آن ، صورتی از ایده آلیسم افلاطونی داشت . بیشتر دگرگونیهائی كه رخ
نمود در نظریات مربوط به مابعدالطبیعه و در منطق رواقیان بود ، نظریات
اخلاقی آنان بالنسبه ثابت ماند " ( 2 ) .
روح نظریه اخلاقی رواقیان این است كه " فضیلت " عبارت است از
اراده خوب ، فقط اراده است كه خوب یا بد است ، فضیلت و رذیلت هر دو
در اراده جای دارند .
رواقیان اراده خوب را اراده ای می دانستند كه نسبت به حوادث بیرونی
تأثیر ناپذیر باشد . در حقیقت آنها اراده خوب را عبارت از اراده
نیرومند می دانستند ، معتقد بودند كه انسان با اراده ای
پاورقی :
. 1 تاریخ فلسفه غرب ، ص . 492
. 2 كلیات فلسفه ، تألیف پاپكین و استرول ، فصل فلسفه اخلاق .
تأثیر ناپذیر می تواند آزاد بماند و مانند جزیره ای در قلب اقیانوسی متلاطم
، ثابت و پابرجا و مستقل به حیات خود ادامه دهد . می گفتند :
" اگر انسان اراده ای نیك داشته باشد و بتواند نسبت به رویدادهای
بیرونی بی اعتنا و سهل گیر بماند ، وقایع خارجی نمی توانند شخصیت ذاتی او
را تباه سازند " ( 1 ) .
در حقیقت از نظر رواقیان ، رستگاری به شخصیت انسان بستگی دارد و
شخصیت انسان به اراده او وابسته است . رواقیان اراده خوب را اراده ای
می دانستند كه اولا نیرومند و تأثیر ناپذیر باشد و ثانیا موافق با طبیعت
باشد .
اپیكتتوس كه یكی از رواقیان سرشناس است می گوید :
" اگر هر یك از شما خود را از امور خارجی كنار كشد به اراده خویش
باز می گردد و آن را با كوشش و ریاضت به پیش می برد و اصلاح می كند بدان
سان كه با طبیعت سازگار شود و رفیع و آزاد و مختار و بی معارض و ثابت
قدم و معتدل گردد ، و اگر آموخته باشد كه آن كس كه خواستار چیزی یا
گریزان از چیزی است كه در حیطه اقتدار او نیست ، هرگز نخواهد توانست
ثابت قدم و آزاد باشد بلكه بالضرورش باید با آنها متغیر گردد " ( 2 ) .
در حقیقت ، رواقیان آزادگی را در اراده خوب می دانند و اراده خوب
چنانكه گفتیم مشروط به دو چیز است : یكی تأثیر ناپذیری از حوادث و
وقایع جهان ، و دیگر توافق و سازگاری با طبیعت .
پاورقی :
. 1 همان كتاب ، [ فصل فلسفه اخلاق ] .
. 2 همان مدرك .
آنان معتقد بودند كه خیر و شر بودن حادثه ای برای انسان ، امری مطلق
نیست ، به طرز تلقی انسان از او بستگی دارد . می گفتند :
" اشخاص دیگر بر امور خارجی كه بر تو مؤثرند اقتدار دارند ، می توانند
تو را به زندان افكنند و شكنجه دهند یا برده سازند ، اما اگر تو اراده ای
نیرومند داشته باشی ، آنها بر تو اقتداری نخواهند داشت " ( 1 ) .
بدون شك ، در فلسفه رواقی جزئی از حقیقت وجود دارد . نیرومندی اراده
، آزادگی ، شخصیت معنوی داشتن جزئی از اخلاقی بودن است . ولی این فلسفه
بیش از اندازه به درون گرائیده است و در نتیجه به نوعی دستور بی اعتنائی
و سهل انگاری می دهد ، اصل سخت كوشی و مقابله با حوادث و تغییر آنها در
جهت مراد و هدف در این فلسفه مورد توجه قرار نگرفته است . انسان در
این جهان آفریده نشده است فقط برای اینكه حالت دفاعی به خود بگیرد و
مصونیتی درونی در خود ایجاد كند كه حوادث نتواند در او تأثیر نماید ، و
آفریده نشده است كه صرفا آزاد بماند و برده و اسیر جریانات واقع نشود .
بلكه علاوه براین باید مهاجم و تغییر دهنده باشد ، یعنی آفریده شده است
كه خود را و جامعه را و جهان را در جهت كمال تغییر دهد .
ثانیا این فلسفه بیش از اندازه فرد گرا است ، تمام توجهش به فرد
است ، جنبه اجتماعی ندارد . یعنی هدف این فلسفه و این مكتب نجات دادن
فرد است و بس . در این سیستم اخلاقی عواطف باشكوه انسانی جای ندارد .
پاورقی :
. 1 همان مدرك .
ثالثا این فلسفه به نوعی مقاومت و نوعی رضا و تسلیم می خواند ، مقاومت
" البته مقاومت درونی " در برابر تأثیر حوادث ( نه خود حوادث ) و
تسلیم در برابر آنچه به حكم طبیعت و یا تقدیر الهی چاره ناپذیر است .
اراده خوب اراده ای است كه از طرفی مقاوم باشد و از طرف دیگر با حوادث
جبری و ضروری ستیزه بیهوده نكند .
ولی از نظر اخلاقی ، این مقدار برای توجیه خوبی اراده كافی نیست . باید
مقصدی خوب كه خوبی خود را نه از ناحیه اراده ، از ناحیه دیگر داشته و به
علاوه آن مقصد ، خوب فی نفسه باشد نه خوب برای من ، و به عبارت دیگر
مقصدی كه خوب مطلق باشد نه خوب نسبی در میان باشد .
اگر معنی اخلاق ، دستور العمل زندگی باشد به معنی اینكه هر كسی برای
اینكه خوشتر و بهتر و نیرومندتر و با شخصیت تر زندگی كند باید آن دستورها
را به كار بندد ، دستور العملهای رواقیون را می توان اخلاق شمرد . و اما
اگر اخلاق را به معنی رفتار با فضیلت و قابل تقدیس و متعالی بدانیم ،
آنچه رواقیون گفته اند كافی نیست . زیرا آنچه رواقیون می گویند ، خوب
نسبی ، یعنی خوب برای همان فردی است كه به كار می بندد ، و حال آنكه قبلا
گفتیم كه خیر و فضیلت ، آنگاه خیر و فضیلت است كه نسبت به اشخاص
متغیر نباشد .
اخلاق رواقی با اخلاق كلبی ، در بی اعتنائی و تأثیر ناپذیری از حوادث
اشتراك دارند . تفاوت در این است كه اخلاق كلبی خوبی را در بی نیازی
عملی و ترك همه چیز می داند و از همه چیز كناره می گیرد و " سگ زیستی ة
و " حیوان زیستی " را توصیه
می نماید ، ولی اخلاق رواقی توصیه به كناره گیری و ترك عملی نمی كند ، آنچه
توصیه می كند ، بی تفاوت بودن در برابر اقبالها و ادبارهای حوادث است نه
گریز از آنها . لهذا رواقی مخالف بهره مندی از تمدن و مواهب حیات نیست
، آنچه او مخالف آن است گرفتاری و اسارت به وسیله آنها است .
كلبی مانند كسی است كه از ترس گرفتاری به یك بیماری از محیط می گریزد
، و اما رواقی بجای گریز از محیط بیماری ، در خود مصونیت طبی ایجاد
می كند . اما هیچكدام به مبارزه با بیماری دعوت نمی كنند .
قبلا گفتیم كه بعد از سقراط ، علاوه بر مكتب افلاطون و مكتب ارسطو ،
چهار مكتب دیگر نیز به وجود آمد كه هر كدام ، به نحوی ادامه [ مكتب ]
سقراط به شمار می رفتند . هر كدام از این مكتبها در حقیقت ، شاخه ای از
فلسفه سقراط را تعقیب می كردند . آن مكتبها عبارت است از مكتب كلبیان
، مكتب شكاكان ، مكتب اپیكوریان و مكتب رواقیان .
از نظر تاریخی این مكتبها همه در زمانی به وجود آمده اند كه دوره ادبار
یونان بوده است ، زیرا نظام دولت شهری یونان وسیله اسكندر از بین رفت
و با نابودی اسكندر ، نوعی بی نظمی و اغتشاش و ناراحتی در زندگی مردم
پدید آمد .
بسیاری از محققان را عقیده بر این است كه این مكتبها همه عكس
العملهای مختلفی است كه فلاسفه به حكم قانون طبیعی در برابر آن مشكلات
ابراز داشته اند ، و در واقع همه این فلسفه ها فلسفه
دلداری و تسلی است .
می گویند : مردم می توانند به طریق گوناگون با بدبختی و ادبار سر و كار
داشته باشند . می توانند تسلیم آن شوند ، یا با آن بجنگند ، یا از آن
بگریزند ، یا آن را بپذیرند . مطابق هر یك از این رفتارها یك نظریه
اخلاقی وجود دارد كه آن را توجیه می كند .
مكتب كلبی مكتب فرار از زندگی است ، مكتب رواقی مكتب مقاومت است
، اما مقاومت درونی . مكتب اپیكوریسم مكتب فرار از رنجها و پناه بردن
به لذتها است ، و مكتب شك ، مكتب تزلزل معیارها است كه معمولا به
دنبال سختیها پدید می آید .